باورم نمی شود

لحظه ای پیامی از یکی میبینی که در شرف.......... دیووونه کننده است

یهویی گریه ام می گیرد  و گریه ات تمومی نداره و همه خاطره هام تداعی میشه و اون لحظه برای من یعنی عمق فاجعه بود من برایش غریبه شدم اصن باورم نمیشد

یعنی سخته ها یکی رو دوست داشته باشی  و عاشقش باشی و از دستش بدی واقعا برای خودم متاسفم

خیلی خیلی تنها شدم اما نمیدونم چرا نگذاشتن بهش برسم 

و الان دیر شده ولی نمیتونم واقعا نمیتونی

همه رویاهام و آرزوهام همه نابود شدن

ولی بازم هم میخوامش اما رفت ........

ولی نمیدانم چرا امید دارم.....

پوووووف خوشبخت بشه ان شا الله 

ولی من چه فرشته ای از دست دادم 

عزیزم هنوز می یایی تو خوابم تو شبای پرستاره هنورم میگم خدایا کاش برگردی دوباره و دلم گرفته میدونم که میدونی چرا

هعی خدا 

۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۶:۴۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

پریدخت

دل به غم سپرده ام در عبور سال ها

زخمی از زمانه ها خسته از خیال ها

چون حکایتی مگو رفته ام ز یاد ها

برگ بی درختمه در مسیر باد ها

نه صدای نه سکوتی

نه درنگی نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
نیشها و نوشها چشیده ام
بس روا و نا روا شنیده ام
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هرپه درد را به جان خریده ام
در مسیر باد ها
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هرپه درد را به جان خریده ام

نه صدای نه سکوتی

نه درنگی نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهیچ

۱۲ آبان ۹۵ ، ۰۵:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

دیووونه

منه دیوونه کارم اینه، هر شب
همین ساعت یهو بیدار میشم
با این غم که تورو از دست دادم
بازم خیره به این دیوار میشم
دلم تنگ میشه اشک میشم
واسه هضم نبودنت گریه بس نیست
یه جوری تنها شدم بعد تو انگار
تو دنیام وقتی نیستی هیچ کسی نیست
تو این نیمه شب های غم انگیز که آروم اون چشماتو خواب برده
به حدی گریه دارم که ببینی، همه دنیاتو یکجا آب برده
۱۰ آبان ۹۵ ، ۰۵:۱۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

دلتنگم

گاهی که دلم عجیب می گیرد ، دیگر ول نمیکند …

۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۷:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

بی محلی

چه روزگار بدی شده موقعی بی محلی های فراوانی میبینم و اذیت میشم و خودم را نابود کردم

موقعی که فردی به آدم بی محلی کنه دیگه قاعدتا به ادم برمیخوره و تو هم باید همون کار را بکنی منم میخوام بی محلی کنم و مغرور بشم و بیخیال بشم اما نمیشه ولی دیگه نه 

۲۹ مهر ۹۵ ، ۰۸:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

تنهایی و بغض

این چند روز به خونه ی پیرمرد ها و پیر زن ها سری می زنم چیزی که از دیدار با این خانواده ها کسب کردم تنهایی و بغض است

الان تنها شدن تو این سن و در حال حاضر همیشه ناراحت هستند

نگاهی هم به خودم هم می اندازم تقریبا شبیه همین بزرگواران هستم تنهای تنها.

خیلی بده انسان یک شخص همدل و همراه نداشته باشه ، تنهایی به این نیست که کسی را نداشته باشی تنهایی اینه که آن قدر دور و برت شلوغ باشه ولی کسی به فکرت نباشه و یادت نکنه.

#درد_نوشت 

دلمان پر است از بی معرفتی ها

۱۷ مهر ۹۵ ، ۱۸:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

نگذار رنج تو را داغون کند

برخی از رنج ها را باید پذیرفت، اما نباید از انها رنجور شد
نگذار رنج تو را داغون کند
۱۲ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

سختی و مشکلات

امروز سر کار یکی از سرگذشتم میپرسید و بعد از حرف زدن از خودم فهمیدم چقد سختی کشیدم و چه مشکلاتی را پشت سر گذاشتم.

یعنی واقعا همه شاید یک حامی داشته باشند ولی من همین حامی را ندارم

تنها بودن و روی پای خود وایسادن خیلی سخته...

۰۹ مهر ۹۵ ، ۲۱:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

تنهایی

آن قدر حس تنهایی می کنم ولی خدا هست ولی بازم حس تنهایی دارم 

شدم یک پسری که کلا با خودش درگیر است 

آن قدر خسته ام که حساب ندارد 

خستگی جسمی با خستگی روحی چه اثراتی در من میگذارد که رمق هیچ کاری نیست



دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

حافظ

۰۲ مهر ۹۵ ، ۰۵:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

پدر بزرگم رفت

پدر بزرگم که رفت....

شهد من 

پر شده از بوی

دلتنگی 😢😢😢😢


۲۶ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۵۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..