۸ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

خودسازی جدید

این هفته خیلی هفته خوبی برایم بود چون دقیقا شده بودم عین دوران دبیرستان الحمدالله تو درس هام پیشرفت به سزایی داشتم و خوب دارم مطالعه می کنم از طرفی هم کارهای فرهنگی در مجمع عدالتخواه و بسیج دانشجویی و روابط عمومی را خوب انجام دادم و با بالاترین رای نفر اول انتخابات انجمن ریاضی شدم سرم خیلی شلوغ شده ولی خدا رو شکر که دوباره خدا فرصت خودسازی را بهم داد.
الهی و ربی من لی غیرک

یک نکته اخلاقی:
قدر وقت را خیلی خیلی باید دانست و من خیلی پشیمونم که دو سال دانشگاهم را وقتم را صرف چه چیزهایی کردم البته که ارزش وقت  گذاشتن داشتند اما متاسفانه  هیچ نتیجه ای به جز بدبختی برایم نداشت
۲۸ آبان ۹۵ ، ۱۸:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

چه کشیدم

مغرور،‌ولی دست به دامان رقیبان

رسوا شدم و طعنه شنیدم،‌تو چه کردی؟


«تنهایی و رسوایی» ، «بی مهری و آزار»

ای عشق،‌ببین من چه کشیدم تو چه کردی


فاضل نظری 

۲۱ آبان ۹۵ ، ۲۳:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

حال خوب

حال من خوب نیست

نه آنکه بگویم مریض شده ام 

نه!

فقط تورا کم دارم.

کجایی حالِ خوبِ اولین دیدار؟

۱۹ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

امشب..

امشب از حسین تو را خواستم....

امید دارم 

حسین جان به تو را به دخترت رقیه قسم میدم.

۱۵ آبان ۹۵ ، ۲۲:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

باورم نمی شود

لحظه ای پیامی از یکی میبینی که در شرف.......... دیووونه کننده است

یهویی گریه ام می گیرد  و گریه ات تمومی نداره و همه خاطره هام تداعی میشه و اون لحظه برای من یعنی عمق فاجعه بود من برایش غریبه شدم اصن باورم نمیشد

یعنی سخته ها یکی رو دوست داشته باشی  و عاشقش باشی و از دستش بدی واقعا برای خودم متاسفم

خیلی خیلی تنها شدم اما نمیدونم چرا نگذاشتن بهش برسم 

و الان دیر شده ولی نمیتونم واقعا نمیتونی

همه رویاهام و آرزوهام همه نابود شدن

ولی بازم هم میخوامش اما رفت ........

ولی نمیدانم چرا امید دارم.....

پوووووف خوشبخت بشه ان شا الله 

ولی من چه فرشته ای از دست دادم 

عزیزم هنوز می یایی تو خوابم تو شبای پرستاره هنورم میگم خدایا کاش برگردی دوباره و دلم گرفته میدونم که میدونی چرا

هعی خدا 

۱۳ آبان ۹۵ ، ۱۶:۴۲ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

پریدخت

دل به غم سپرده ام در عبور سال ها

زخمی از زمانه ها خسته از خیال ها

چون حکایتی مگو رفته ام ز یاد ها

برگ بی درختمه در مسیر باد ها

نه صدای نه سکوتی

نه درنگی نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهی
نیشها و نوشها چشیده ام
بس روا و نا روا شنیده ام
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هرپه درد را به جان خریده ام
در مسیر باد ها
هرچه داغ را به دل سپرده ام
هرپه درد را به جان خریده ام

نه صدای نه سکوتی

نه درنگی نه نگاهی

نه تو را مانده امیدی نه مرا مانده پناهیچ

۱۲ آبان ۹۵ ، ۰۵:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

دیووونه

منه دیوونه کارم اینه، هر شب
همین ساعت یهو بیدار میشم
با این غم که تورو از دست دادم
بازم خیره به این دیوار میشم
دلم تنگ میشه اشک میشم
واسه هضم نبودنت گریه بس نیست
یه جوری تنها شدم بعد تو انگار
تو دنیام وقتی نیستی هیچ کسی نیست
تو این نیمه شب های غم انگیز که آروم اون چشماتو خواب برده
به حدی گریه دارم که ببینی، همه دنیاتو یکجا آب برده
۱۰ آبان ۹۵ ، ۰۵:۱۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..

دلتنگم

گاهی که دلم عجیب می گیرد ، دیگر ول نمیکند …

۰۷ آبان ۹۵ ، ۱۷:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
علیرضا ..