۱۳ مطلب در اسفند ۱۳۹۳ ثبت شده است

خاطرات سفر مشهد

روز اخری که می خواستیم از مشهد برگردیم رفتیم دم بازار رضا مهمون فرمانده حوزه و چند تن از دوستان آب نارنگی بخوریم
دوستان رفتن این اب نارنگی ها رو تهیه کردن همه شور کردن به خوردن بعد متوجه شدیم نارنگی ها شلیده بودن :دی
همه رو نصف خورده گذاشتیم تو سینی رفتیم پیش فروشنده یارو گفت به من ربطی نداره ما هم گفتیم زنگ میزنیم تعزیرات گفت نه بعدش فرمانده حوزه گفت نظامی هستم تمام پول رو بعپه علاوه یه هزار تومنی بیشتر گذاشت روش بهمون داد
ما ادم های نفهم رفتیم تو سرمای زمستون یخ در بهشت خریدیم من یکی تا نزدیک های تربت حیدریه داشتم اینا رو میخوردم خیلی اون روز خوش گذشت
ربطی به خاطره نداره
*عکس پیوست مال روزی که تو مهمانسرا امام رضا بودیم

۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۴۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
علیرضا ..

خدا.....

حال بعد از چند وقت دوباره حس نویسندگی پیدا کردم

نمیدانم آینده ام چه می شود

در بعضی مسائل واقعا گیر کردم
و برام دغدغه شده و تنها راه حلشون اینه که بهشون فکر کنم ولی خیلی سخته

چند وقت دوران دانشجویی ام شروع شده ولی تو این دوران احساس حقارت و پوچی می کنم

هر چقدر می گذرد زندگی سخت تر می شود و بار مسئولیتمان زیاد

بازم باید به خدا پناه بیاورم که ارامش جانم هست

۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۲۲ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
علیرضا ..

قدر مطلق

تو قدر مطلق منی.....در آغوش تو احوال من همیشه مثبت است....

۰۸ اسفند ۹۳ ، ۱۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
علیرضا ..