امشب یه غم تو دلمه که باز اصلا ته نداره یادش کاری میکنه که چشام تا خود صب بباره
هر کی یه روز اومد توی دل من فرداش رفت قلبی که یه عمری به من داده بودو برداشت رفت
بی قراره دلم بی تو آروم نداره نگم برات هوای شهر وقتی که نیستی حس و حال نداره یه بیماره
رفتی واسم خوشی ساعتی شد عشقت واسه من چه قیمتی شد
چقد بعد رفتنت به این دلم بی حرمتی شد …
بد کردی به دلم چیزی نمونده توی دلم
هر چی دیدم بت خندیدم هی به روت نیاوردم که نگی وسواسه
نپرسیدی از خودت دلم رو کی به جز تو حساسه
بد کردی به دلم چیزی نمونده توی دلم
هنوزم بیادتم حتی تو کربلا که بودم
لعنت به این روزگار که تو رو ازم گرفت
داری قشنگ و خوب زندگی میکنی اما یکی اینجا بیاد تو زندگی میکنه
کاش ای تنها امید زندگی میتوانستم فراموشت کنم...
یا شبی چون آتش سوزان دل ، در مزار سینه خاموشت کنم....
کاش چون خوب گران از دیده ام ، نیمه شب ها یاد رویت می گریخت....
مرغ دل افسرده حال و خسته پر ، از دیار آرزویت می گریخت...