خداحافظی از تیکه ای از فضای مجازی

دیدم وقتمو و زندگیمو خانواده مو دوستامو را رها کردم و وقت خودم را توی فضای مجازی صرف کردم بعد تو یه تصمیم یهوویی اکانت فیسبوک و لاین رو که فضای های نامساعدی بودند رو پاک کردم و دیشب راحتتر خوابیدم
ان شاء الله از بقیه برنامه های پیام رسانی این فضا رهایی یابم

زندگی......

“زندگی رسم خوشایندی است
زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ
پرشی دارد اندازه عشق
زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یادمن و تو برود
زندگی جذبه دستی است که می چیند
زندگی نوبر انجیر سیاه در دهان گس تابستان است

زندگی بعد درخت است به چشم حشره
زندگی تجربه شب پره در تاریکی است

*********************************

من تو زندگیم خیلی چیزا از خدا می خواستم که بهم نداد و نمی دانم دلیلش چی بود فقط باید حسرت بخورم ولی میگن مصلحت خداست حال باید زندگی کرد خواه با امید خواه بدون امید

شادی با کودکان یتیم

به نام خداوند زیبایی ها

در لحظاتی که شاد و خوشحال در کنار خانواده اید،عاجزانه خواهش می کنم که بخش کوچکی از این شادی را با کودکان کار و یتیم تقسیم کنید حتی با یک لبخند و دقیقه ای کنار آن ها بنشینید و به درددلشان را گوش دهید...
ای بشر حس انسان دوستی ات کجا رفته! تو که همه را به باد انتقاد می گیری و آن چنان مغروری که حتی بندگی خدا را فراموش کردی،آیا ندانستی که یتیم و مسکین در مال تو حقی دارند.(بخش آخر اشاره به 41 سوره انفال) به امید گشایش از ظلم و جور جهانی با ظهور مولایمان.
اللهم عجل لولیک الفرج

عیدتون پیشاپیش مبارک

پیام نوروز این است
دوست داشته باشید و زندگی کنید ، زمان همیشه از آن شما نیست . . .

اگر چه یادمان می رود که عشق تنها دلیل زندگی است
اما خدا را شکر که نوروز هر سال این فکر را به یادمان می آورد
پس نوروزتان مبارک که سالتان را سرشار از عشق کند . . .
پیشاپیش عیدتون مبارک
 علیرضا......

مرز مردن و شهادت

مرز مردن و شهادت

خون نیست، خود است

خونی شدن نیست خودی شدن است

چه کسی می داند درد غنچه را به هنگام شکفتن

.
.
در این روزهای آخر اِسفند
وقتی که خانه ات کلاه سفیدش را
به احترام بنفشه ها
از سر بر می دارد
تو نیز خاکسترهایِ تلخ این زمستان را
از آستین بتکان
و چشم هایِ غبار گرفته اش را
با روزنامه هایِ بد خبر دیروز
برق بینداز ..
تا تعبیر خواب هایِ اُردیبهشتی ات
راه زیادی نمانده است
(عباس صفاری)

شلمچه....

به کام ما گذشت اینجا شب و روز
مسیر شهر جانان است اینجا

دیگه رفتنی شدیم

من الان بار چندمم بود که میخواستم به شهدا جواب رد بدم ولی نشد
تو دوران دبیرستان بیش از چند بار طلبیدنم ولی من نرفتم
یکشنبه ای هم شهدا طلبیدنم بازم نرفتم
ولی این یکیو رو هر چی فکر کردم نتونستم ردش کنم و قرار شد برم از یک طرف خیلی خوشحال تونستم یکی از دوستانمو همراهم ببرم

الهی..

الهی....
گفتی کریمم
امید بدان تمام است
نا امیدی حرام است
*خواجه عبدالله انصاری*

خادم شدیم رفت

اگر خدا بخواهد فردا عازم اهواز هستم برای کسوت خادمی
خرمشهر اردوگاه فاطمه الزهرا ابتدای جاده شلمچه روبروی یادمان نهر خین در خدمتم