
ﺁﻗﺎ ﻣﻨﻢ ! ﮔﺪﺍﻱِ ﻗﺪﻳﻤﻲِ ﺍﻳﻦ ﺩﺭﻡ
ﻋﻤﺮﻳﺴﺖ ﮔِﺮﺩِ ﻛﺮﺏ ﻭ ﺑﻼﻳﺖ ﻛﺒﻮﺗﺮﻡ
ﺧﻮﺑﻢ ﺷﻨﺎﺧﺘﻴﺪ ﻣﻨﻢ ﺑﻲ ﺣﻴﺎ ﮔﺪﺍ
ﺭﺯﻕ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﮔﺮﻓﺘﻢ ﻭ ﺑﺮ ﺑﺎﻡ ﺩﻳﮕﺮﻡ
ﻣﻦ ﺁﺑﺮﻭﻱ ﻧﺎﻡ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻭﻟﻲ
ﮔﻮﻳﻨﺪ ﻣﺮﺩﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﺩﺭﺍﻳﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﻮﻛﺮﻡ
ﺍﻱ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺻﺪﺍﻱ ﺩﻝِ ﺯﺍﺭ ﺑﺸﻨﻮﻳﺪ
ﻣﻦ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﻠﻖ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻲ ﻭﻓﺎﺗﺮﻡ
ﻣﻦ ﻫﺠﺮ ﻳﺎﺭ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻫﻨﻮﺯ
ﺍﻳﻦ ﺷﺮﻁِ ﻋﺎﺷﻘﻲ ﻧَﺒُﻮَﺩ ﺧﺎﻙ ﺑﺮ ﺳﺮﻡ
ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﻋﺎﺷﻘﻲ ﻛﻪ ﻧﺮﻓﺘﻪ ﺳﺖ ﻛﺮﺑﻼ
ﺑﻴﭽﺎﺭﻩ ﺗﺮ ﻛﺴﻲ ﻛﻪ ﻧﻤﺮﺩﻩ ﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺮﻡ
ﺣﻖ ﺑﺎ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﺍﺫﻥ ﻭﺻﺎﻟﻢ ﻧﻤﻲ ﺩﻫﻴﺪ
ﺍﻣﺎ ﺩﮔﺮ ﻛﺠﺎ ﺩﻝ ﻭﺍﻣﺎﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺮﻡ
ﺁﻗﺎ ﻣﺮﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﻛﻨﻴﺪ ﮔﺮﭼﻪ ﺑﺎ ﻏﻀﺐ
ﺩﺳﺘﻲ ﺑﻪ ﻏﻴﺮ ﺩﺳﺖ ﺷﻤﺎ ﻧﻴﺴﺖ ﺑﺮ ﺳﺮﻡ
ﮔﺮ ﻳﻚ ﻧﻔﺲ ﺯﻋﻤﺮ ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ
ﻧﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻣﻲ ﺭﺳﺪ ﺍﺯ ﺁﻩِ ﺁﺧﺮﻡ...
دوست داشتن آدم ها را می توان
از توجه آنها فهمید
وگرنه حرف را که
همه می توانند بزنند
بشین پای حرفای من
بشین با تمام وجود
من از عشق میگم توهم ، بگو رفتنت خواب بود
بشین پای حرفای من بشین دل بده گوش کن
درارو رو دنیا ببند
جهان و فراموش کن
فقط من ، فقط تو، فقط منو تو می ارزیم به هم
یه شب زندگی بی تو رو باید قیدشو می زدم
نبودی ببینی چقدر زمان بی تو غمگین گذشت
تو رویای من غم نبود ولی تلخ و شیرین گذشت
نبودی ببینی عذاب، چطور میکشه آدمو
باید از یجایی به بعد ، ادامه نمیدادمو، ادامه نمیدادمو
رسیدم به جایی که عشق نبودش یه کمبود شد
زمین زیر پام خالی و یه آن زندگیم دود شد
خوشی رفت و شادی نموند
دلم شور فردا رو زد
گذشته برام تازه شد
مثه داغ روزای بد
میدونم تلاشم یه روز ،یه جایی اثر میکنه
ببین تا کجا تا چه حد، یه عاشق خطر می کنه
ای یوسف خوش نام مـا خوش میروی بر بام مــــا
ای درشکـــسته جــام مـا ای بــردریـــــده دام ما
ای نــور مـا ای سور مـا ای دولت منصــور مـا
جوشی بنه در شور ما تا میشود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یــار مـــا عیــار مـــا دام دل خمـــار مـــا
پا وامکــش از کار ما بستان گــــرو دستار مــا
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
وز آتـــــش ســودای دل ای وای دل ای وای مـــــا
مولوی