روز اخری که می خواستیم از مشهد برگردیم رفتیم دم بازار رضا مهمون فرمانده حوزه و چند تن از دوستان آب نارنگی بخوریم
دوستان رفتن این اب نارنگی ها رو تهیه کردن همه شور کردن به خوردن بعد متوجه شدیم نارنگی ها شلیده بودن :دی
همه رو نصف خورده گذاشتیم تو سینی رفتیم پیش فروشنده یارو گفت به من ربطی
نداره ما هم گفتیم زنگ میزنیم تعزیرات گفت نه بعدش فرمانده حوزه گفت نظامی
هستم تمام پول رو بعپه علاوه یه هزار تومنی بیشتر گذاشت روش بهمون داد
ما ادم های نفهم رفتیم تو سرمای زمستون یخ در بهشت خریدیم من یکی تا نزدیک
های تربت حیدریه داشتم اینا رو میخوردم خیلی اون روز خوش گذشت
ربطی به خاطره نداره
*عکس پیوست مال روزی که تو مهمانسرا امام رضا بودیم
